1- پسر خاله ام مدارکشو داده واسه ترجمه که بره خارج
بعد اومده خونه ما ميگم چايى ميخورى يا شربت؟؟؟
ميگه قهوه ترک اگه دارى بيار ، تلخ لدفن
حالا تا هفته پيش خاکشيرو با آفتابه سر ميکشيدا.....
2 - توی آسانسور واساده بودم یه دختری هم سوار شد اول ساکت بود بعد گفت : چطوری؟ گفتم : الحمدلله .... یه نگاهی به من کردو هندزفری شو جابجا کرد ! معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه ! هیچی د?گه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم : الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله ....
3 - یه بار اومدم یه اسکناسِ پاره بدم به راننده تاکسی، اینقدر
استرس داشتم که نفهمه هول شدم گفتم: دست شما درد نکنه، همین کنار نگه دارین من پاره
میشم!
نظرات شما عزیزان: